پیرمرد و پیرزنی که سالهای عمر خود را صرف کار کردن بر روی زمین گذراندهاند، فرزندی بهجز بذر نخواهند داشت. «نخودی» به این دلیل که بذر است، نیروی بالقوهای دارد. پس قادر است کارهای بسیاری را انجام دهد.
او میخواهد با پدرش زمین را شخم زده و بعد به کمک دیگران برود، تا آسودگی و شادی را برای همه مهیا سازد.
غول سرما، که همه چیز را به یخ تبدیل کرده است، جلوی کار و تلاش نخودی را میگیرد، و نخودی برای بقای زندگی خود و همچنین حفظ سرسبزی و شادی، مجبور است با او بجنگد. او از بچههای دیگر، که آنها هم بذر هستند و باید برای بقایشان محیط مناسب فراهم شود، یاری میجوید تا با هم به جنگ غول بروند. اسلحه آنها شادی و آواز، گرما و آتش، و فکرشان است.
سرانجام با آب شدن غول سرما، زمستان میرود و بهار میآید. در این میان، نخودی به رشد میرسد و تکثیر میشود.
درود سرکار خانم امیریان. تمایل دارم اجرای عروسکی این نمایشنامه(نخودی و غول سرما) را در استان یزد انجام دهم. سپاسگزار خواهم بود مجوز اجرای این نمایش را به اینجانب لطف فرمایید. نهایت سعی و تلاشم را در به ثمر رسیدن اجرای خوب و درخور متن زیبایتان انجام خواهم داد.
با تشکر
محسن اکرمی