این نمایشنامه سه اپیزودی ست.
اپیزود اول : که در زمان کهن است ،روایت ستاره شناسی است که به کمک پیشگویی یک زن به کشف جدیدی در علم نجوم می رسد. او سعی دارد تمام انسانهای نادان را ازروی کره ی زمین محو کند وبا این عمل می خواهد از شیوع نادانی جلوگیری کند…
اپیزود دوم : نابغه ای را نشان می دهد که به آپارتمان دوست هنرمند خود می رود تا برج معروفی را منفجر کند. دلیل او برای این کار وجود دانشمندان و نوابغی هستند که در این برج ،برنامه ها ی جدید خود را برای مردم سراسر دنیا طراحی میکنند برنامه هایی که نه تنها برای خوشبختی انسان نیست بلکه انسان را به سمت بیماری ،فقر ،فلاکت وجنگ می کشاند ، او از دوستش می خواهد که محل زندگی خود را ترک کند چراکه تا لحظاتی دیگر برج به همراه خانه ی او نابود می شود .اما با کمال تعجب می بیند که همسرش در اتاق صمیمی ترین دوستش است …
اپیزود سوم : روایت زنی تنها است که قصد دارد نوزاد خود را نابود کند چرا که فرزندش موجب جنایت و کشتارخواهد شد، او همه ی زنان را به جنگی خاموش دعوت می کند . یعنی از زنان می خواهد که همه باهم تصمیم بگیرند که دیگرهرگزکودکی را به دنیا نیاورند و اینگونه زمین کم کم ازانسان خالی خواهد شد وبا نبودن انسان ، زمین هم ازظلم و فساد پاک خواهد شد . او در کشمکش با خود وعشق به فرزندش قرارگرفته است و درنهایت کودک را به دست مهر می سپارد اورا درسبدی گذاشته و در اب رها می کند…
هر سه اپیزود بیانگرتضاد است اپیزود دوم در تضاد با اپیزود اول قرار دارد و اپیزد سوم با دو اپیزود قبل در تضاد است. گویی این تضاد ها تنها به یک راه حل ختم می شود…
